تو اون کوچه که اسمش
دلگشا بود... دلم تنگ کسی هست؟این ابر ها را از روی سرم میپرانم و فال گوش می ایستم. میگوید من میروم اما همسرم را استخدام کنید. گریه می کند و بازهم جواب رد می شنود. کسی که متولی استخدام است اگر نامش رئیس است یا هرچه, براحتی دست رد به سینه اش زد و گفت من که نمیتوانم آبروی تشکیلاتم را با یک نیروی سن بالا با عملکرد پایین ببرم!هرکه نداند من و خدا میدانیم چه پرسنل به درد نخوری را استخدام میکند, صرفا جهت تکمیل حرم سرا !آرزو میکنم هیچ کسی دست به دامن نامردانِ خود بینِ خود خدا انگار نشود.او رفت و دوباره ابرها آمدند... تو اون کوچه که اسمش دلگشا بود, دلم تنگ کسی هست... صرفا موزیک پلی می شود ودلم تنگ کسی نیست!
+
نوشته شده در ۱۴۰۲/۰۹/۲۷ساعت توسط اسماء نفیرسیمرغ...
ما را در سایت نفیرسیمرغ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nafiresimorgho بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 19:13